بیاد حمید اشرف و دیگر یارانش
شباهنگ راد شباهنگ راد

 هشتم تیرماه هزار و سیصد و پنجاه و پنج، گله‏های رژیم شاهنشاهی در حمله‏ای سازمانیافته به یکی از خانه‏های تیمی چریکهای فدائی خلق و طی ساعت‏ها تیر اندازی جان رفقا حمید اشرف، یوسف قانع خشک‏بیجاری، غلام‏رضا مهربانی، محمدرضا یثربی، فاطمه حسینی‏ابرده، محمدحسین حق‏نواز، طاهره خرم، عسگر حسینی‏ابرده، محمدمهدی فوقانی، علی‏اکبر وزیری و غلام‏علی خراط‏پور را گرفتند. بی‏گمان تعرض به کمونیست‏ها، انقلابیون و توده‏های محروم از جانب ساواک این ارگانِ مخوف رژیم سلطنتی صرفاً به این روز خلاصه نمی‏گردد و روزها و ماه‏های فراوانی را می‏توان در پرونده‏ی این نظام ددمنش یافت که در آن از شکنجه و کُشت و کُشتار کارگران و زحمت‏کشان و نیروهای کمونیست و مبارز است.

 

شاه این عنصر گوش به فرمان امپریالیست‏ها بر این تصور واهی بود که با تعرض به جان و مال توده‏ها و فرزندان‏اش می‏تواند تا ابد بر اریکه‏ی قدرت تکیه زند؛ بر این تصور خیالی بود که با بگیر و بندهای فله‏ای و با مثله نمودن بدن کمونیست‏ها و با یورش گله‏ای و مسلحانه به خانه‏های تیمی، می‏تواند مانع‏ی نشر آگاهی درونِ جنبش‏های اعتراضی گردد؛ در این خام اندیشی غوطه‏ور بود که می‏تواند صدای انقلاب را با زور و گلوله خفه نماید. امّا تحرکات کمونیست‏ها و انقلابیون در دوران خفقاق شاهنشاهی همه‏ی معادلات تلنبار شده در ذهن جانیان بشریت را در هم ریخت و نغمه‏ای در خلاف تصورات و آرمان‏های سودجویانه‏ی سرمایه‏داران وابسته نواخت. شاه همه‏ی سعی خود را بکار بست تا آتش بر افروخته شده‏ی مبارزه‏ی مسلحانه را خاموش نماید. سازمان پلیسی خود را گسترده‏تر نمود و بر هزینه‏های ارگان‏های مسلح افزود تا مبادا، پایه‏های حاکمیت‏اش با خطرات جدی مواجه گردد. بر استثمار کارگران و زحمت‏کشان شدت بخشید تا بر "جزیرۀ ثبات و آرامش" ظالمان خدشه‏ای وارد نگردد. در بستر چنین دورانی حمید اشرف بهمراه دیگر یارانش پای به میدان مبارزه‏ی عملی گذاشتند و جنگی را علیه‏ی ضد انقلابیون حاکم و مسلح سازمان دادند که در مدتی کوتاه به نقطه‏ی امید توده‏های محروم تبدیل گشت.

 

در حقیقت زنگ مبارزه‏ی جدی و عملی در ایران با شلیک مسلسل‏های چریکهای فدائی خلق ایران در سیاهکل نواخته شد و بدنبال آن فضای جامعه تغییر یافت و افسانه‏ی قدر قدرتی رژیم را در هم شکست. ترس و واهمه‏ی مزدوران صد چندان گردید و دشمن بر خانه گردی‏ها و گشت‏های خیابانی خود برای به دام انداختن کمونیست‏ها و مبارزین افزود. از یک‏سو ارگان‏های سرکوب‏گر نظام پهلوی بر شدت و منکوب نمودن مبارزات عملی کمونیست‏ها افزودند و از سوی دیگر جنبش کمونیستی و روشنفکری راه مقابله با قهر ضد انقلابی را در قهر انقلابی جست. در چنین دورانی بود که تعرض و فداکاری جای‏گزین عقب‏نشینی و تسلیم گردید و هر روزه عناصر و نیروهای تازه‏ای با الهام از مبارزه‏ی مسلحانه‏ی حمید اشرف و دیگر یارانش، سینه‏ی دشمنان کارگران و زحمت‏کشان را نشانه می‏گرفتند.

به بیانی جنگ طبقاتی در درون جامعه شکل دیگری بخود گرفت و پاسخ انقلاب به ضد انقلاب مسلح، در تعرض مسلحانه‏ی کمونیست‏ها تعریف گردید؛ کمونیست‏هایی که بر خلاف مشاطه‏گران و روشنفکران بی‏عمل و حراف، راهِ تعرض به نیروهای مسلح دشمن را در پیش گرفتند تا بر وظایف کمونیستی خویش جامه‏ی عمل بپوشانند. رژیم پهلوی هم در این میان همه‏ی هم و غم‏اش بر آن بود تا تعرض نیروهای مسلح کمونیستی و انقلابی را در هم شکند. به همین دلیل به‏هر سوراخ و سنبه‏ای سرک می‏کشید و به شکار جوانان، کمونیست‏ها و مخالفین خود می‏پرداخت. همه‏ی تلاش‏اش بر آن بود تا فضای ترس و ناامیدی را با سرکوب عریان و خشن که جزء ذاتی نظام‏های وابسته به امپریالیسم است، بر جامعه باز گرداند. دستگیری‏های فله‏ای و روانه‏ی کمونیست‏ها و مخالفین به شکنجه‏گاه‏های سلطنتی هر روزه دامنه‏ی گسترده‏تری بخود می‏گرفت و زندان‏ها به میدانِ دیگری از جنگ نابرابر طبقاتی تبدیل گشت.

 

واضح است‏که دشمنان کارگران و زحمت‏کشان همواره سعی و تلاش‏شان بر آن است تا با توسل جستن به ابزارهای متفاوت، جنبش‏های انقلابی و اعتراضی را منکوب نمایند و روحیه‏ی ترس و تسلیم طلبی را در میادین متفاوت حاکم گردانند. سیاستی که سه دهه در سر لوحه‏ی رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته است؛ سیاستی که دنباله‏ی سیاست‏های ارتجاعی و سرکوب‏گرایانه‏ی رژیم پهلوی‏ست. مشاهده شده است‏که سرکوب عریان و عنان گسیخته و پایمال نمودن حقوق پایه‏ای کارگران و زحمت‏کشان، پایه‏های این دو نظام را شکل داده و می‏دهد و این نظام‏ها کاری به منفعت و مطالبات رنج‏دیدگان نداشته و ندارند. نشان داده‏اند که این نظام‏ها – علی‏رغم اشکال متفاوتِ حکومتی - از آبشخور واحدی تغذیه نموده و می‏نمایند که با آرمان‏های میلیون‏ها انسان محروم در تضاد قرار دارد. کُشتار بی‏وقفه‏ی کارگران و زحمت‏کشان و به یغما بُردن ته‏مانده‏های آنان، شکنجه و مثله نمودن بدن کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین در درون زندان‏های مخوف و در درون جامعه، توهین و تحقیر به زنان و گسترش فقر فلاکت و بدبختی، حاصل سیاست‏های ضد انقلابی نظام‏های شاهنشاهی و جمهوری اسلامی بوده و می‏باشد.

 

در پرتوی چنین کارکردهای ارتجاعی و واقعیاتی جای دارد تا در سال‏گرد جانباختن رفقای هشت تیر هزار و سیصد و پنجاه و پنج بر این نکته اشاره گردد که رژیم پهلوی به همان اندازه در نزد آزادی‏خواهان و کارگران و زحمت‏کشان منفور بود ‏که رژیم جمهوری اسلامی می‏باشد. در عمل به اثبات رسیده است‏که این دو نظام از آرمان واحدی پیروی نموده و می‏نمایند و جایی در افکار توده‏های محروم ندارند. به اثبات رسیده است‏که اینان دشمنان قسم خورده‏ی مردم محروم‏اند و مراودت و مدارا با آنان چیزی جز پشت پا زدن به آرمان‏های والای کارگران و زحمت‏کشان و کمونیست‏های عمل‏گرایی هم‏چون حمید اشرف و دیگر یارانش نیست. بنابر این والاترین گرامیداشت از حمید اشرف و دیگر یارانش و همه‏ی کمونیست‏ها و آزادی‏خواهانی که جان خود را وثیقه‏ی انقلاب رهائیبخش خلق‏های ایران نمودند، استواری و پای‏بندی فکری – عملی از افکار انقلابی‏شان و به تبع از آن خط فاصل کشیدن عملی با همه‏ی مدافعین بی چون و چرای نظام‏های شاهنشاهی و جمهوری اسلامی آن‏هم با هر رنگ و لباسی‏ست.

امروزه سرکوب‏گران و مدافعین این دو نظام ارتجاعی که بدلیل مصلحت‏های درازمدت سرمایه و بدلیل پس زدن‏شان توسط جناح‏های رقیب دولتی – حکومتی، تغییر چهره داده‏اند و دارند، قیافه‏ی دفاع از دموکراسی و محترم شمردن به حقوق مردمی را بخود می‏گیرند؛ مزدورانه دارند از وجود شکنجه و اعدام در درون زندان‏ها سخن می‏گویند. همان زندان‏هایی که خود از حافظان‏اش بودند و بدن هزاران تن از کمونیست‏ها و مبارزین را مثله نمودند و جان هزاران تن دیگر را گرفتند. فراموش نشده است که چگونه این جانیان در دوران زمام‏داری‏شان سینه‏ی هزاران کمونیست و آزادی‏خواهانی هم‏چون حمید اشرف را مورد اصابت گلوله‏های سرمایه‏داران قرار دادند. در حقیقت و در یک کلام باید گفت که آرمان سرمایه، آرمان تعرض به محرومان است؛ آرمانی‏ست که دره‏ی عمیقی با آرمان میلیون‏ها انسان زحمت‏کش فاصله دارد. بی دلیل نبود که آن رفقا و دیگر کمونیست‏ها به مقابله با جانیان بشریت برخاستند و در این راه جان خود را از دست دادند.

 

 

یادشان و یاد همه‏ی جانباختگان راه رهائی گرامی باد!

 

7 تیر 1389

28 ژوئن 2010


June 28th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی